می توان جایگاه اجتماعی را درجه ای تعریف کرد که یک فرد در جامعه دارد. توان فرد در برخورداری از یکسری امکانات و پیروی وی از اصول و ایده آل های جامعه تعیین کننده جایگاه اجتماعی وی است. عوامل مختلفی مانند ثروت، درآمد، میزان تحصیلات، شغل، رعایت هنجارهای اجتماعی و احترام به مقررات جامعه از مهم ترین فاکتورهای تعیین جایگاه اجتماعی فرد هستند.
میزان ثروت همواره یکی از مهم ترین فاکتورهای تعیین جایگاه اجتماعی بوده است ولی فاکتور تعیین کننده نیست. در برخی کشورهای جهان یک اشراف زاده که اکنون در وضعیت مالی متوسط به سر می برد جایگاه بالاتری نسبت به فرد ثروتمندی داردکه از چنین پیشینه خانوادگی برخوردار نیست. در چنین کشورهایی «اصالت خون» در تعیین جایگاه اجتماعی نقش مهم تری دارد. حتی در کشورهایی که ادعا می شود اختلاف ثروت و درآمد افراد به حداقل رسیده است تمام مردم از یک جایگاه اجتماعی برخوردار نیستند. جایگاه افراد می تواند با توجه به سن و سال، فعالیت های علمی، شجاعت و پیشینه خانوادگی متفاوت باشد. برای مثال در جامعه ای که اختلاف بین ثروت افراد به حداقل رسیده است یک نویسنده که آثار ارزشمندی به رشته تحریر درآورده است می تواند در جایگاه بالاتری باشد. از این رو تقریبادر تمام جهان سلسله مراتب اجتماعی وجود دارد که در آن ها افراد قوی تر در جایگاه بالاتر و افراد ضعیف تر در جایگاه پایین تر قرار می گیرند. نقش های اقتصادی و اجتماعی در جوامع نیز متناسب با چیزهایی که برای یک جامعه ارزش محسوب می شود در جایگاه های مختلف قرار می گیرند.
ارزش هایی که باعث تعیین جایگاه اجتماعی افراد می شود همواره در کانون توجه مباحث فلسفی و علوم اجتماعی بوده است. در برخی مواقع اختلاف و نابرابری در منابع و قدرت به حدی زیاد است که افرادی تحت تسلط قرار گرفته اند بدون توجه «و آگاهی از خود»، شرایط را می پذیرند اما گاهی اوقات طبقه ای که تحت تسلط واقع شده اند مقاومت می کنند و در این صورت است که درگیری اجتماعی آغاز می شود. چنین درگیری هایی «جنگ قدرت» نامیده می شوند و بر سر این است که چه کسی در سلسله مراتب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باید بالاتر و یا پایین تر باشد. چنین درگیری هایی ممکن است بین افراد (بین همکاران و یا همکلاسی ها)، بین گروه ها (مانند گروه های قومی و نژادی مختلف) و حتی بین کشورها آغاز شود.
این که چه خصوصیاتی ارزش محسوب می شوند و تعیین کننده جایگاه اجتماعی افراد هستند بستگی به شرایط زمانی و مکانی جامعه دارد و براساس میزان بهره مندی از این خصوصیات جامعه، فرد را ارزیابی می کند و به وی جایگاه اجتماعی می دهد.
نقش بنیادین حضور وکیل مدافع در دادگستری مورد توجه و اعتراف تمامی نظام های حقوقی قرار گرفته است، به طوری که در قوانین اکثر کشورها حضور وکیل مدافع در جلسات دادرسی ضروری دانسته شده است. در حقوق ایران نیز طبق اصل ۳۵ ق. ا. طرفین دعوا حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
تبصره ۲ ماده واحده مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام ۱۱/۷/۱۳۷۰ ، مقرر می دارد: «هرگاه به تشخیص دیوان عالی کشور محکمه ای حق وکیل گرفتن را از متهم سلب نماید، حکم صادره فاقد اعتبار قانونی بوده و برای بار اول موجب مجازات انتظامی درجه ۳ و برای بار دوم موجب انفصال از شغل قضایی است».
بنابراین با توجه به ضرورت حضور وکیل در عرصه دفاع و دادخواهی باید اذعان داشت، هنگامی تعیین وکیل موجب آرامش خاطر موکل و احقاق حقوق وی خواهد شد که علاوه بر آنکه مستقل از قوای حکومتی باشد و در برابر آنها از آزادی و استقلال برخوردار باشد، از حمایت های شغلی نیز بهره مند باشد.. وکیل ممکن است اصحاب قدرت، از جمله خود قاضی را به پای میز محاکمه بکشاند؛ پس برای تضمین حسن انجام وظایف شغلی، آزادی و مصونیت او ضروری است. در این مورد بند ۷ مصوبه ۱۹۶۲ کنگره ریودوژانیرو تصریح کرده است : «.. سازمان های وکالتی باید کاملاً آزاد و مستقل و از هرگونه دخالت یا نظارتقوه مجریه برکنار باشند …» . این شرط که مورد توجه عقلای جهان قرار گرفته، اقتضا دارد که قوه قضائیه در امر اعطای پروانه وکالت به افراد دخالت نداشته باشد و این موضوع را با حفظ استقلال نهاد وکالت به جامعه مدنی بسپارد.